نفرینی نکن
اگر او بخواهد
حتی
فردا را نیز زندهایم
هنوز زندهایم
نبض داریم
نفس می کشیم
در موها و ناخونهایمان
که بی ضربان قلب نیز رشد میکند
حتی فردا را نیز
زندهایم هنوز
در آن هنگام که قضاوت می شویم
زمانی که محکوممان می کنند به بی تدبیری
لیاقتمان را می سنجند
آینده مان را پیش بینی می کنند
رای صادر می کنند
و شاید به خود ببالن که به مو رسیدن و پاره نشدن
خوب و بد می گذرد و می ماند به یادگار
عکسی دسته جمعی
در کتابهای قدیمی
رد پایی خسته از پیاده روی های عاشقانه
در جورابهای کهنه
که آنها را زیر کمد
در گامهای امروزمان
فراموش کردهایم
حتی
فردا را نیز زندهایم
در لبخند یک دوست، به نوشتههای تزئینی
در شناسنامه هایمان
در کوچه هایی که روزی با بی خبر ز فردا از آن گذر کردیم
در سالروز های شیرینی که تلخ شدن
در تار موهایی که سپید شدن
به اعتماد هایی که شکستند زنده ایم
حتی فردا هم زندهایم
هم مانند امروز به شهادت اشیا
و آدمها …
دلنوشته های افسانه ای
برچسب : نویسنده : afsan70 بازدید : 17